عشق تنها یک احساسه

 
درباره وبلاگ

 

آخرين نوشته ها

 

نويسندگان

 

پيوند ها

 

آرشيو مطالب

 

پيوندهاي روزانه

 

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 7
تعداد نظرات : 20
تعداد آنلاین : 1





 
خدابیامرزدش

مادر بزرگ امیرعلی مرد!!!!

مادربزرگ پدریش که از طرفی میشه زن عموی مامانی من

(مامان بابای امیرعلی دخترعمو پسرعمو بودن!)

البت هنوز امیرعلی خبر نداره چون قراره تا بعد امتحاناش چیزی بهش نگن !

امروز خاله جونیم(مامان امیرعلی) خیلی ناراحت بود و انقده به اعصابش فشار اومده بود

که زده بود به کمرش و نمیتونست راه بره !!!

در کل روز خوبی نبود!!!!!

از این جا به امیرعلی تسلیت میگم!!!

زن خوبی بود مادر بزرگش !


جمعه 10 تير 1390برچسب:, توسط RoZhiN_1994



اگه دوست داشتی پست بذاری این رو برای نام کاربری وارد کن

amirali_1990@loveisonlyafeeling

اگه یادت باشه پسوورد هم سال تولد بود (خودم و خودت!!!)


پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, توسط RoZhiN_1994



سلام!!

من بچه خوبیم و زود قانع میشم!!!!!!!

ولی باید به امیرعلی بگم که سخت در اشتباهه

و هدیه ش عمرا دستبند نبوده!

همه که مثل من حافظه شون مثل ساعت کار نمیکنه !!

باید بگم ایشون یه تل(دقیقا املاشو نمیدونم ولی

از هموناس که به موهاشون میزنن!)اونم از نوع فلزی

و پر از نگین (ماشاا... سلیقه!!!) خریده بود !

داداشیمم که از اون با سلقه تر بود یه گلسر خریده بود

سه برابر کله ی من اونم نارنجی!!!!!!!

راستی امیدوارم امتحاناتو خوب بدی

و خوش بحالت که تو اسبابکشی مامانت اینا نیستی

چون پدر ما که تو اسباب کشیمون در اومد!!!!


پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, توسط RoZhiN_1994



من تا امیرعلی نیاد نمیام !

 

یه بیت شعر تو امتحان نهایی دی 89 به چشمم خورد که خیلی قشنگ بود :
گر چه من خود ز عدم دل خوش و خندان زادم
عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن
من دیگه نمیام اینجا !
چرا ؟!
چون آقا امیرعلی افتخار نمیدن حتی به ما سر بزنن!
درسته که امتحاناش نزدیکه و شایدم شروع شده باشه ..
ولی تا امیرعلی مطلب نذاره من یکی عمرا دیگه باهاش صحبت کنم!
اگه یه وقت نتونستی با amirali_1990 وارد شی..
با rozhin_1994 و رمز هم همون رمز خودت با یه تکرار دیگه وارد شو.
یعنی amirali_1990 که رمزش 4تا عدده
rozhin_1994 رمزش 8 تا عدده !
ببینم چه میکنه استاد .
اگه امیرعلی دوس نداره مطلب بذاره منم باید بگم :
دیگه دوست ندارم با پسرخالم حرف بزنم!
به قول خود امیرعلی : مفهومه ؟!

دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:, توسط RoZhiN_1994



تولدم مبارک!

دقیقا یک ماه تا تولدم مونده !

تولد 18 سالگیم (از 17 میرم تو 18!).
یادمه دقیقا 10 سال پیش که تولد 8 سالگیم (از7 میرفتم تو 8) بود و برام تولد گرفته بودن امیرعلیشونم اونجا بودن .
تازه موقع فوت کردن شمع ها امیرعلی نامرد پرید و نصف شمعامو فوت کرد
(عکساش موجوده ولی حوصله اسکن کردن نداشم ازشون عکس گرفتم!).
هدیه های تولدم رو هم همشو یادمه .
بالخصوص هدیه های محسن (دادشم ) و امیرعلی .
اول که اومدن و هدیه هاشون رو دادن خواهرم عکس نگرفته بود و به اونها گفته بود که هدیه هاشونو بردارن و کادو کنن و دوباره بدن تا عکس بگیره و جالبه انقدر حرفه ای از رو میز کش رفتن که من متوجه نشدم و وقتی برای بار دوم اومدن من تعجب کردم و وقتی بازشون کردم تعجبم مضاعف شد !!
من نمیگم امیرعلی چی خریده بود ، چون دوست دارم خودش بگه ببینم بعد 10 سال یادشه برای اولین بار چی برای من خریده ؟!

 


شنبه 21 خرداد 1390برچسب:, توسط RoZhiN_1994



قدم نو رسیده مبارک!!

دنیا را بد ساختند

کسی که دوستش داری ، دوستت ندارد
کسی که تو را دوست دارد ، تو دوستش نداری
اما کسی که دوستش داری و او هم تو را دوست دارد ،
به رسم و آیین زندگانی به هم نمی رسید
و این رنج است
زندگی یعنی این
دکتر علی شریعتی
یه خواب عجیب دیدم!
(امام صادق گفته خواب تو 29 و 30 ماه راسته! خواب من دقیقا 12 خرداد جمعه شب بود که اگه اینوری حساب کنیم میشه 29 جمادی اثانی اونوری حساب کنیم میشه 30 ،ولی اصلش 30 ه !)
برای من کم پیش میاد که آدمای تو خوابم آدمای واقعی باشن ،که تو این خواب بودن!
و اصلا پیش نمیاد که جایی باشم که میشناسمش ، ولی این بار بودم !
وجالبتراینکه تو خواب لباسایی تنم بودن که الان دارم ! یعنی خاص و ناشناخته نبودن مثل بقیه ی خوابام!
شب هم زیاد نخورده بودم که بگم از پرخوری بوده ، پریشون هم نبودم و استرس هم نداشتم آخه امتحان جبرم عالی بود ، فقط قبل خواب یه کم به سوال امیرعلی فکر کردم که از اینکه داریم میریم بجنورد خوشحالم یا نه ؟ که باید بگم جوابش مثل جواب اون سوالس که پرسید دوستش دارم یانه ؟ باید بگم برای خودمم گنگه و هنوز نمیدونم !!!
اینم نمی دونم تو خواب چند سالم بود !
حالا بریم سراغ خود خواب :
(قبل تعریف باید اشاره ای به تولد امیرعلی داشته باشم : 68.10.23 یعنی دی ماه!)
زمستون بود . تقریبا اوایل دی بود !
برف خیلی قشنگی میومد و زمین پر برف بود.
تو خونه ی خودمون (همونی که الان داریم توش می زندگانیم!) نشسته بودم !
مهمون داشتیم . امیرعلیشون بودن !
امیرعلی و داداش کوچیکش محمد داشتن تو حیاط (تو اون برفا!!!) با هم فوتبال بازی میکردن (هویجور الکی به هم پاس می دادن!)
امیر علی خیلی پکر بود !
منم ییهو زد به سرم که برم تو حیاط و باهاشون فوتبال بازی کنم !
پالتو سبزم رو پوشیدم و اومدم تو حیاط ولی نرفتم باهاشون بازی کنم !
قیافه ی درهم امیرعلی نذاشت برم!
وایستادم یه گوشه و به دیوار تکیه دادم و نگاشون کردم !
بابای من می خواست بره چیزی بخره که بابای امیرعلی نذاشت وبه امیرعلی گفت که باماشین بره بخره،امیرعلی و محمد رفتن و من هویجور به دیوار تکیه داده بودم و پایین اومدن برفارو نگاه می کردم !
واقعا قشنگ بود (آخه ما امسال یه برف مث آدم ندیدیم اینجا!)
همینطور تو حال خودم بودم که ییهو یکی از در خونه اومد بیرون .
یه خانومه بود با یه شکم ورقلمبیده !
یه زن پا به ماه !!!!!!!!!!!!
قیافش آشنا نبود ، سنشم از من بیشتر میزد.
رفتم طرفشو دستشو گرفتم که رو زمین سر نخوره !(انگاری تو خواب خیلی خوب میشناختمش!)
همینجور با هم راه میرفتیم که ازش پرسیدم : خوب کی ایشاا... دنیا میاد؟
خندید وگفت : دکتر گفته نزدیکه !
منم با یه لبخند گفتم : معلومه میخواد تولدش با باباش تو یه ماه باشه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعد با هم خندیدیم و همینطور با هم راه رفتیم تا اینکه از خواب بیدار شدم!!!
عجیبه نه ؟!
ولی خواب جلبی بود !
و اگه تعبیر بشه خیلی جلب تره و البت ضد حال!!!!!

چهار شنبه 18 خرداد 1390برچسب:, توسط RoZhiN_1994



پسرخاله ی تنبل!

ای بابا!!!!

دیدی چی شد ؟؟؟

پسر خاله حوصله وبنویسی نداره !

(نگفته بودم،امیرعلی پسر خالمه!)

آخه استاد درس و زندگی دارن و مثل ما جماعت

بیکار وبگرد نیستن که.....!

مثل ما نیستن که براشون مهم نباشه حساب رو 20

میشن یا 16!!!!

ولی یه خبر بدم بچسبی به سفق

آقای دکتر!!!!!!!!!!!

قراره همشهری شیم !!!!!!!

شما که اسباباتون رسیده بجنورد !

ما هم ایم شاا... میرسیم بجنورد خدمتتون!!!

فقط باید به عرض برسونم که لطف کنین با pes

تابستان را برای ما زهرمار نسازید!!!

با تشکر مدیر وبلاگ !!!!


یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:, توسط RoZhiN_1994